وارثان شهدا (وبلاگ طلائیه)

پایگاه رسانه ای شهدا و دفاع مقدس

وارثان شهدا (وبلاگ طلائیه)

پایگاه رسانه ای شهدا و دفاع مقدس

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید یگان صابرین» ثبت شده است


شهید صمد امید پور


 

 

شهید صمد امیدپور اول آذر ماه 1364 در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود و دوران ابتدایی خود را در روستای نقله‌بر و مقطع راهنمایی را در مدرسه شبانه‌روزی معدن سنگرود گذراند و تحصیلاتش را تا پایان سوم متوسطه در شهر رشت ادامه داد. در دوران دانش‌آموزی به عضویت بسیج دانش‌آموزی در آمد و تحصیلات خود در مقطع پیش دانشگاهی را در شهر جیرنده به اتمام رساند.

همزمان به عضویت بسیج شهر منجیل درآمد و پس از مدتی عضو فعال بسیج شد.

 

در سال 1384 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن دوره آموزش افسری در دانشگاه امام حسین(ع) عضو یگان ویژه صابرین شد.

همیشه می گفت: من اگر لیاقت شهادت را داشته باشم، بزرگ‌ترین هدیه الهی است.


مادرش درباره خبر شهادت فرزندش می گوید:
چهل روز قبل از شهادت فرزندم (همزمان با پایان نخستین مرحله حمله سپاه به گروهک پژاک) در عالم خواب دیدم که همرزمان فرزندم لباس مشکی به تن دارند و به خانه ما آمده‌اند اما فرزندم در بین آنها نبود و زمانی که صدایم کردند و از خواب بیدار شدم سه بار فریاد یا حسین سر دادم

                       

تصویر قسمتی از وصیت نامه شهید 

 

 

                                     برای دانلود؛ روی عکسها کلیک نمایید

 

               

 

              

 

 

 

   

 

 

 

۱
وارثان شهدا

شهید محمد محرابی پناه

 

در میان بچه های صابرین برخی با یکدیگر آنقدر نزدیک بودند که عقد اخوت می بستند تا در صورت شهادت یکی، شفاعت دیگری را در صحرای محشر برعهده بگیرد.
در این میان اما دو شهید، چنان به یکدیگر وابسته شدند که نتوانستند دوری هم را حتی برای چند لحظه تحمل کنند.

 این دو آنقدر با هم اخت بودند که ماجرای شهادت آنها بنا بر شنیده‌ها، می تواند بسیار جالب باشد:
آنطور که گفته شده در آخرین ماموریت این دو شهید در ارتفاعات جاسوسان سردشت، گلوله ای به پهلوی آقا محمد اصابت می کند. او با بستن چفیه اش به دور کمر سعی می کند که تا حدودی از خونریزی بیش از حد جلوگیری کند. اما دوست و در حقیقت برادرش مصطفی(کمیل) صفری تبار متوجه حالت محمد شده و علی رغم تذکر دوستان برای نزدیک نشدن به محمد، جهت کمک به طرف محرابی پناه حرکت می کند و در همان لحظه که کنار یکدیگر قرار می گیرند، گلوله خمپاره ای نزدیک این دو به زمین می نشیند تا روح آسمانی محمد و مصطفی را از قفس تنگ تن رها سازد و راهی دیار قرب نماید.

 

 

پدر شهید:

محمد از دوران طفولیتش با توجه به اینکه خودم نظامی و پاسدار بودم، علاقه مند بود به سپاه و کارهای نظامی بود و من هم چون مربی نظامی بودم او را به بعضی از کلاس های آموزشی ام می بردم و او هم خیلی از کارهای عملی نظامی را در همان سن و سال کودکی انجام می داد.

من و محمد به غیر از رابطه پدر و پسری با هم رفیق بودیم؛ حتی شاید اگر می خواست فوتبال بازی کند ما تیر دروازه را خودمان می ساخیتم، توپ می خریدیم و توی کوچه با دوستانش بازی می کردیم.
این نبود که رابطه ما فقط پدر و پسری باشد، دوست بودیم با هم و در همه کارها با هم مشورت می کردیم.
تا زمانی که درسش تمام شد و دانشگاه ثبت نام کرد و دانشگاه آزاد قبول شد. ترم اول که رفت دانشگاه، درس می خوند اما هر روز ما نگاه می کردیم می دیدیم شاد نیست. اگر از علتش می پرسیدیم جواب می داد که محیط دانشگاه محیط خوبی نیست. نگاه می کنی می بینی یک سری از افراد می آیند که اصلاً کاری به درس ندارند.
ترم اول، درسش رو با معدل خوبی تمام کرد. ترم دوم دانشگاه ثبت نام کرد ما دیدیم دارد با خودش می جنگد. تا موقع امتحاناتش رسید. یه روز آمد و گفت که من نمی خوام دیگه برم دانشگاه.
بالطبع هر پدری دوست دارد پسرش درس بخواند و (افتخاری بود برای ما که فرزندمان مهندس کامپیوتر باشد) ناراحت بودیم از این موضوع که چرا در این مرحله می خواهد درس را رها کند.
با او صحبت کردیم. گفت نه من نمی توانم. علتش را هم وقتی از او جویا شدیم، می گفت آیا دوست داری من یک آدم سالمی باشم یا اینکه فقط به من بگویند مهندس؟ گفتم من هر دو را دوست دارم. هم اینکه سالم باشی هم اینکه به شما بگویند مهندس. چه عیبی دارد؟
گفت: تا امروز می کشیدم، امروز دیگه نمیکشم. جایی که استاد به من بگه چرا با این لباس آمده ای این لباس، لباس یه امّله! اومدی محیط دانشگاه باید مثل دانشجوها باشی، دیگه من به خودم اجازه موندن تو این محیط رو نمی دم.
ناراحت بود و دیگه نرفت. چند نفر را دیدیم. چند نفر از اساتید و آشنایان باهاش صحبت کردند. بعد اومد گفت ما قرار بود با هم رفیق باشیم؛ من که درد دلم رو بهتون گفتم. هر کس هم بیاد همونه. گفتم باشه؛ هر جوری که دوست داری.

 

۱
وارثان شهدا